ابتدا لازم است دربارهی عبارت”ازدواج خوب” به یک تعریف و نگاه مشترک برسیم.
شاید واقعاً یک تعریف واحد وجود نداشته باشد و مهمترین اصل این است که هر دو نفر با دید یکسان وارد قرارداد ازدواج شده باشند. مثال؛ ازدواج را چیزی شبیه بردهداری مدرن بدانیم که مرد قرار است نانآور و مدیر و حاکم خانه باشد و زن هم نیروی خدماتی. اگر هردو بر این موضوع آگاه باشند و از زمان مجردی در رویای این وضعیت بودهاند، اکنون ازدواج خوبی دارند. مرد تلاش کرده تا شغل و درآمد خوبی داشته باشد، خانهای فراهم کند و احتیاجات خانواده را رفع نماید. زن هم ممکن است در خانهداری و آشپزی و انواع خدماترسانی ها خود را تقویت نماید. و اینگونه یک ازدواج خوب ساخته می شود!
اما اگر تلقی ما از ازدواج خوب، ازدواج برابر بالغانه و مبتنی بر علم و عقل دنیای امروز و تساوی حقوق شهروندی و انسانی دو طرف باشد، آن وقت لازم است هر دو نفر در دوران مجردی با مراجعه به مشاور ، پیشنویس زندگی را تحلیل نموده و ایرادهای آن و خطاهای شناختی را رفع نمایند.
تست دهند که ببینند کالای ازدواج هستند یا نه. حتماً تمام کتاب ها و مقالات علمی، عقلی، واقعبینانه را در زمینهی فیزیولوژی، آناتومی و روان مرد و زن “در حدی که برای گذران روزمره زندگی لازم است” مطالعه کرده باشند.
حتماً مدیریت خشم داشته باشند.
حتماً مسئولیتپذیر و اهل تعهد باشند.
حتماً مسائل جنسی را بشناسند و تکنیک های عشق ورزی را بدانند.
تساوی حقوق شهروندی در ازدواج
حقوق شهروندی مجموعهی وسیعی است مانند حق حیات و سلامت، حق کرامت و برابری، حق آزادی و امنیت شهروندی، حق مشارکت در تعیین سرنوشت و….
در تمام این موارد به صورت قوانین رسمی مصوب مکتوب و یا عرفی، در کشور ما حق زن بسیار کمتر از مرد است.
در یک ازدواج برابر، با پیشنهاد خودِ مرد، قانونی و ثبتی، تمام حقوق تضییع شدهی زن، به وی بازگردانده می شود؛ دقت بفرمایید، مرد لطف خاصی نمی کند، بلکه اولین و کمترین حقوق یک انسان را که از او گرفته بوده اند، بازپس می دهد.
فرار از جهنم به سوی بهشت؟
متاسفانه در کشور ما در سال های طولانی، مردم در فقر و ظلم زیسته اند. ظلم و زور از درون خانواده شروع می شده است. برای دختران بیشتر، برای پسران کمتر، امکان و اختیار انجام خیلی کارها نبوده و به علت کم دانی والدین، کودکان مکرر از طرف آن ها تنبیه و تحقیر شده اند. لذا اغلب به دنبال فرار از این جهنم هستند! و تنها مکان و پناه مقبول مشروع جهت این گریز، ازدواج است! محدودیت مهم و بزرگ دیگر رابطه جنسی است. در کشور ما تنها روش مجاز برای پاسخ به نیاز جنسی، ازدواج است. چه بسا اگر همین محدودیت رفع گردد، آمار ازدواج ها بسیار تقلیل یابد یا حداقل در سنین بالاتر و با بلوغ و پختگی بیشتری صورت بگیرد.
احسان رضاپور لرکی